پست ثابت...........
اگه به من بگن هشتاد بار دور دنیا بچرخ.
هشتاد بار دور مادرم میچرخم.
چون مادرم دنیای منه
مادر...
اگر نمی توانی اقیانوس باشی، دریا باش،
اگر نه رودخانه باش واگر نمی نتوانی رودخانه باشی نهری كوچك باش،
اما هیچ گاه مرداب نباش
.نهری باش جاری، زلال و مهربان
و با جوشش زیبایت زندگی را به همه هدیه كن
چون وقتی حركت میكنی هم زنده ای و هم به دیگران زندگی می دهی
، سبزه های كنار نهر را دیده ای چه زیبا چشم رانوازش می دهند و ماورای پروانه های لطیف و زیبا هستند،
این ها به خاطر سخاوت و مهربانی نهر كوچك اما جاری است،
پس تو هم با الهام از این رود كوچك جاری شو و بدان خدا در همه حال با توست.
دست پر مهر مادر .............
تنها دستي است كه اگر كوتاه از دنيا هم باشد
باز هم از تمام دستها بلندتر است.
یادمان باشد:
شاید...
شبی...
آنچنان آرام گرفتیم...
که...
دیدار صبح فردا...
ممکن نشود...
پس...
به امید فرداها...
محبت هایمان را...
ذخیره نکنیم...
برخی آدمــــها به یک دلیل از مسیر زندگی ما مـیگذرند و میروند
تـا به مـا درسهایی بیاموزند
که اگـــــر می ماندند
هرگز یـــــاد نمی گرفتیــــم !!
زنده یاد خسرو شکیبایی
شب یلداست. شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود.
یلدا، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى، سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند.
یادم باشد زیباییهای کوچک را دوست بدارم، حتی اگر در میان زشتیهای بزرگ باشند.
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم، آنگونه که هستند، نه آنگونه که میخواهم باشند.
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم، که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمیتواند مرا با خود آشتی دهد.
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم، چراکه شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.
عمری با حسرت و اندوه زیستن نه برای خود فایدهای دارد و نه برای دیگران.
باید اوج گرفت تا بتوانیم آنچه را که آموختهایم با دیگران نیز قسمت کنیم.
لحظات ازآن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،... رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن.

.
خدایا !
خدایاچگونه تورابخوانم درحالی که من، من هستم
(بااین همه گناه ومعصیت)
وچگونه ازرحمت توناامیدشوم درحالی که تو، توهستی
(باآن همه لطف ورحمت)
خدایا توآنچنانی که من می خواهم
مرانیزچنان کن که تومی خواهی

زمین مغرور شد كه سفید است،
پاك است چون دل خدا…
و خدا
با آفتابی، اشتباه زمین را به وی گوشزد كرد 
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم ...
کـــاش مــردان ، همیشه مـــرد باشند
و زنـــان ، همیشـــــه زن
آنگــاه هر روز نـه روز “زن” ، نـه روز “مرد”
بلکــه روز “انســـان” است . . .
زندگی چون گل سرخ است
پر از عطر...
پر از خار...
پر از برگ لطیف...
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند...!
زندگی مثل پیانو است، دکمه های سفید برای شادی ها و دکمه های سیاه برای غم است
اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه
را با هم فشار دهی
و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن!
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
هیچوقت
تنهام نزار
خیلی دوست دارم بازم شکرت
ماهی تادهانش بسته باشدکسی نمیتواندآن راصیدکند
رازهایت رافاش نکن،بعضی هادرآرزوی یک
صیددرانتظارنشسته اند......
مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند ولی پیرمرد بی درنگ ... لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت
همه تعجب کردند پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می شود ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد، چه قدر خوشحال خواهد شد.
که احساس میکنى خدا کنارت نشسته
و تو به احترامش از گناه
فاصله میگیرى ...
.
دیگر تو را آرزو نخواهم كرد،هیچ وقت !
تو را آن لحظه اى میخواهم كه خودت بیایى "با دل خودت" نه با آرزوى من !
